از سال 1920 به بعد، روانشناسان بسیاری به بررسی فرزند چندم بودن و تاثیر آن بر تغییرات شخصیتی پرداختند. براساس بررسیهای روانشناسانه، این نتایج در مورد تاثیر فرزند چندم بودن بر شخصیت مشخص شد.
برخی از این تحقیقات روانکاوی را در فارسی ساید برای شما گردآوری کردیم.
فرزندان اول در هر خانوادهای، افرادی محتاط، قدرتگرا و متمایل به رهبریکردن هستند. این فرزندان اغلب در مورد برادران و خواهران کوچکترشان مسئولیتپذیر خواهند بود. به دلیل این مسئولیتپذیری از سنین پایین یادمیگیرند که نسبت به همنوعان خود مهربان باشند و به آنان اهمیت بدهند. این افراد در بزرگسالی علاقهی بیشتری به داشتن فرزند دارند و افراد خلاقی خواهند بود.
فرزندان دوم همیشه درحال رقابت با خواهر و برادر بزرگتر خود هستند و درتلاشند تا از آنان پیشی بگیرند. پیشرفت استعدادها در این افراد سریعتر از سایر فرزندان است. آنها افرادی بلندپرواز هستند اما کمتر پیش میآید خودخواه باشند. این افراد اغلب شکستهایی به خاطر بلندپروازیهای خود دارند که باعث خواهد شد که افرادی قوی باشند.
معمولا فرزندان آخر خانوادهها بیشتر توجه و محبت را توسط والدین و خواهر و برادرانشان دریافت میکنند. به این دلیل این افراد تجربیات زیادی کسب نمیکنند و اغلب وابسته به خانواده هستند. با اینحال به علت اینکه تمایل دارند خودشان را به پای خواهران و برادران بزرگتر خود برسانند اغلب افرادی با انگیزه هستند و اغلب موفقیتهای بزرگی به دست میآورند: بهترین ورزشکارها، موزیسینها و هنرمندان از میان فرزندان آخر خانوادهها هستند.
این افراد به دلیل نداشتن هیچ خواهر یا برادری که بتوانند با آنها رقابت کنند، اغلب با پدرانشان در رقابت هستند. این افراد اغلب به طور اغراقآمیزی مورد توجه و مراقبت والدین و سایر اعضای خانواده (خاله، عمه،...) قرار میگیرند. این افراد غلب به سختی با سایر بچههای همسن خود ارتباط برقرار میکنند. این افراد اغلب بسیار ایدهآلگرا هستند و برایشان فرقی نمیکند هدفی که دارند چقدر دور باشد، به شدت پیگیر رسیدن به آن خواهند بود.