اگر دائماً در شبکههای اجتماعی مطالبی راجع به بیمحبتی و بیوفایی دیگران به اشتراک میگذارید یا همیشه با مردم درگیر کشمکش و نزاع هستید، در هر وضعیتی امکان عصبی شدن دارید و از دیگران دلخور میشوید بهتر است روبروی آیینه بایستید و با یک حقیقت تلخ اما رهایی بخش روبرو شوید که منشا مشکل اصلی خودتان هستید!
آدمها شبیه به افکارشان میشوند. شما غالباً خصوصیت منفیی که بیش از خصوصیات دیگر در افراد دیگر و نزدیکان میبینید در خودتان دارید. شما زندگی را همانطور که به راجع به آن فکر میکنید - میبینید. در واقع فکر شبیه به فیلتری است که در ذهن هر فردی زندگی را به گونهای متفاوت میسازد. آن افکار اجازه نمیدهند واقعیت زندگی و افراد را ببینید. شما زندگی را همانطور که خودتان هستید - میبینید. افکار انسانها را بیمار میکنند. سلامت روان فرد را مختل میکنند و آسایش حقیقی را سلب میکنند. افکار الگوهای فکری ما را میسازنند. هیچ شباهتی با واقعیت ندارند اما انسانها افکار را با واقعیت اشتباه میگیرند و مانند کنه به آنها میچسبند برای همین رنج میکشند. چون عادت ندارند بدون فکر زندگی کنند. تصور میکنند باید در هر لحظه فکر کنند. برای همین مدام از واقعیت در ذهن خود داستان شخصی خودشان را میسازند. موجب سوتفاهم و کشکمشهای بیدلیل میشوند. مشکلات ارتباطی میان انسانها ناشی از همین سوتفاهمهاست. در واقع افکار مشکلات واقعی ما هستند.
بیش از ۹۹ درصد افکار ما در طول شبانهروز هیچ تاثیر مثبتی در روند زندگیمان ندارند. جز اینکه سلامت تن و روان ما را مختل کنند و به طور دایم برای ما داستانهای غم انگیز درست کنند. در واقع اکثر مشکلات ما ناشی از تسلط ذهن بر ما به وجود میآیند. وقتی که افسار ذهن را به دست بگیریم مشکلات یکی پس از دیگری رفع میشوند چون قبل از آن هم وجود نداشتند و فقط به واسطه فکر وجود داشتند! مشکلات هر چقدر واقعی به نظر برسند وقتی که اثر گذاریش را در ذهن از دست دهد از بین میروند! یکی از معروفترین عکسهای قرن اخیر تصویر خودسوزی یک بودایی در ویتنام برای اعتراض به کشتار بوداییها است. این راهب بودایی در حالت لوتوس (یکی از پوزیشنهای معروف برای مراقبه) در حالی که در حال سوختن هست - نشسته است و کوچکترین حرکتی نمیکند. حتی یک پلک هم نمیزند. انسانهای دیگر در این وضعیت یک لحظه نمیتوانند در برابر شعلههای آتش آرام بگیرند! بسیار نادر و عجیب است. این وضعیت شاید بالاترین درجه از کنترل یک انسان در برابر ذهن خود باشد. قدرتی که برای راهب از طریق درک و مدیتیشن به وجود آمده است. ما قرار نیست به قدرت آن راهب برسیم اما با درک مقوله حضور ذهن و آگاهی میتوانیم بسیاری از مشکلات خود را حل کنیم و به آرامش لذت بخشی دست پیدا کنیم و آگاهانه تر زندگی کنیم. یوگا، تای چی، تمام مدیتیشنها چیزی نیستند جز تمرین حضور در لحظه و آگاهی.
کسی که در حال مراقبه است آیین خاصی را به جا نمیآورد. بلکه در حال تمرین حضور و آگاهی است. انسانها دارای پتانسیل فوق العاده بالایی هستند که با افکار بیهوده بخشی زیادی از آن را هدر میدهند. اگر حضور در لحظه را تمرین کنیم کیفیت زندگی هر فردی تغییر میکند. دالای لاما میگوید: «اگر تمام بچههای هشت ساله مدیتیشن کنند در طول یک نسل خشونت از روی زمین کاملاً ریشه کن میشود!» این تفکر نشان میدهد که تمام مشکلات ناشی از الگوهای غلط فکری و حضور نداشتن در لحظه است. ما وقتی که سعی کنیم در لحظه زندگی کنیم تمام انرژی خود را برای تک تک لحظات زندگی مصرف میکنیم و هیچ انرژی زایدی را با افکار بیهوده هدر نمیدهیم و مشکلات روانی برای خود درست نمیکنیم و به تعادل لذت بخشی میرسیم. وقتی که حضور را تمرین کنید کیفیت زندگی شما نیز تغییر میکند چون با هر وضعیتی در بالاترین سطح انرژی و تمرکز مواجه میشوید در نتیجه کیفیت عمل شما بهترین نتیجه را برای شما دربردارد. تنها ملتی که مدیتیشن میکند ژاپن است! برای همین بالاترین کیفیت زندگی را دارند. ما چون مدت زیادی در لحظه حضور نداشتیم به ناچار باید در ابتدا تلاش بیشتری کنیم. باید سعی کنیم الگوهای غلط فکری را که سالیان طولانی بخش اعظم زندگی ما شده است را از بین ببریم برای همین در ابتدا کمی تمرینات حضور در لحظه سخت و دشوار است اما با انجام تمرینات حضور ذهن از قبیل مدیتیشن به مرور الگوهای غلط فکری از بین خواهند رفت و آرامش و سکوتی را تجربه خواهیم کرد که تا به حال لذت آن را به واسطه وجود افکار نچشیدهایم!
ما سالیان زیادی در فکر و توهم زندگی کردهایم برای همین نباید توقع داشت در عرض مدت کوتاهی این افکاری که تصور میکردیم واقعیت زندگی ماست از بین بروند. اما باور داشته باشید اگر تلاش و پشتکار داشته باشید تعادلی را در ذهن تجربه میکنید که پیش از این نداشتید. در واقع جایی میرسد که افکار به طور مطلق از بین میروند و افسار ذهن را خودتان به دست میگیرید. در این مرحله ذهن و بدن به سمت بهتر شدن پیش میروند. افکار مخل سلامت هستند. وقتی افکار را خاموش کنید و حتی آگاهانه فکر کنید موجب هماهنگی قدرتمندی میان ذهن و بدن میشوید. فرآیند پیری در شما کندتر میشود، کمتر بیمار میشوید، هوشیارتر و باهوشتر میشوید و تمام ابعاد کیفیت زندگی شما تغییر میکند. شما تمامی راهها را رفتهاید. تمامی مسیرها را امتحان کردهاید اما باز در تقلا و تکاپو و رنج هستید! زیرا که مسیر اشتباهی را پیش گرفتهاید. چون تمام مسیرها از درون ما میگذرند. حالا برای یکیار هم این راه امتحان کنید. ضرر نمیکنید. درون را متحول کنید تا بیرون شما متحول شود.
1- باید حضور و آگاهی را تمرین کنیم. مدیتیشن کنیم. حداقل ۲۰ دقیقه در روز را به مدیتیشن اختصاصی دهید. در تمامی تکنیکهای مدیتیشن دو عنصر بسیار مهم وجود دارند یکی تنفس یکی اعضای بدن. زیرا که هر دو همیشه با ما هستند و میتوانند به عنوان ابزارهایی برای تمرین حضور ذهن و آگاهی از لحظه استفاده شوند. انجام مدیتیشن نباید شما را استرسی کند. برای مدیتیشن لازم نیست به حالت لوتوس بنشینید. فقط به خاطر اینکه عمل تنفس راحتتر انجام شود پیشنهاد میشود که صاف بنشینید. بر روی صندلی هم میتوانید این کار را کنید. فقط کافیست بنشیینید و از اعضای بدن خود آگاه شوید. تمام احساساتی که در اندامهای شما جاریست را مشاهده کنید. از نوک انگشتان پای راست تا فرق سر. به ترتیب و با صبر و حوصله از هر عضوی آگاه شوید. تا حتی به انگشتان دست خود آگاه شوید و تمام احساسات جاری در آنها را مشاهده کنید. آنها را حس کنید. احساساتی که در هر عضو هست را فقط نگاه کنید. مشاهده کنید. قضاوت نکنید. برچسب نزنید. اگر هر فکری در ذهن شما هجوم آورد از آن فرار نکنید. توجه خود را باز معطوف به اعضای بدن خود کنید. افکار به مرور محو میشوند. با این تمرین شما به بالاترین مرحله از حضور میرسید و ذهن را از افکار پاک میکنید. هر چقدر که بیشتر پیشروی کنید تمرکز شما بالاتر میرود و ذهن متعادلتر میشود. در اوایل کمی سخت به نظر میرسد اما ارزش آن را دارد! حتی اگر نشستن و مدیتیشن کردن برای شما سخت است دراز کشیده این کار را انجام دهید. یک شبه انتظار معجزه نداشته باشید. باید یک الگوی غلط ریشه دار را پاک کنید و این کار مستلزم صبر و تلاش و حوصله است.
2- به غیر از تمرینات مدیتیشن که باید در زندگی روزانه شما باشد یکی از مهمترین تمرینات حفظ آگاهی و حضور در لحظه در طول شبانه روز است. شما نباید اجازه بدهید هیچ فکری غیرآگاهانه در ذهن شما خطور کند! در هر وضعیتی باید در لحظه حضور داشته باشید. با چند تکنیک میتوانید این وضعیت را حفظ کنید. به عنوان مثال در محل کار پشت کامپیوتر نشستهاید و ذهن را مشغول افکار کردید. باید سریعاً به ابزاری متوسل شوید که در اختیار شماست و در لحظه حضور پیدا کنید. میتوانید به تنفس خود آگاه شوید. چون تنفس بارزترین عنصری هست که همیشه همراه ماست. به محض آگاه شدن از تنفس در لحظه حضور پیدا میکنید و افکار محو میشوند. یا میتوانید از اعضای بدن خود آگاه شوید. تا متوجه شدید از لحظه جدا شدید و افکار به شما هجوم آوردند به یکی از اعضای بدن خود آگاه شوید. از سر و پیشانی آگاه شوید. از دستان خود آگاه شوید. در حین راه رفتن به جای اینکه در افکار غرق شوید آگاهانه قدم بزنید. به کف پاهای خود آگاه شوید. شما با این آگاهی حضور در لحظه را تمرین میکنید. روزهای اول کمی سخت و دشوار است زیرا میمونهای ذهنی شما سخت مقاومت میکنند اما بعد از مدتی به طور خودانگیخته و بدون تلاش در لحظه جاری میشوید. اما در ابتدا باید تلاش کنید. با افکار در نگرانیها و آینده غرق نشوید. باید آگاه باشید که با این کار آنها را تغذیه میکنید و مشکلات را چند برابر میکنید. شما اگر در لحظه حضور داشته باشید فردایتان هم خوب خواهد شد! آینده جدا از گذشته نیست. ما با غرق شدن در افکار آینده خود را هم دچار بحران میکنیم.
این متن را در جایی ذخیره کنید و به محض اینکه درگیر افکار و مشکلات زندگی شدید آن را مطالعه کنید تا به خاطر بیاورید باید چه کاری انجام دهید. شرایط سخت را بهانه نکنید. اتفاقاً در شرایط سختتر بیشتر به تمرین حضور ذهن و آگاهی احتیاج دارید.
اختصاصی فارسی ساید