یکی از داستانهای باورنکردنی درمورد پادشاهی کودکان و نوجوانانیست که هنوز به سن قانونی نرسیده بودند اما ادارهی یک کشور را برعهده داشتند.
امروز در فارسی سایدبه داستان زندگی ۵ حکمران نوجوان در دنیا میپردازیم که بدترین حکومتها را داشتند.
"جین کلاد داولیر" در زمانی که فقط ۱۹ سالش بود به طور موروثی به عنوان رئیسجمهور هائیتی درآمد و توانست برای 15 سال حکومت کند.
او در زمانی که زندگی مردم کشورش با خطرات بسیاری همراه بود، در ناز و نعمت زندگی میکرد و از طریق قاچاق اعضای بدن و پلاسمای خون به امریکا ثروت فراوانی بدست آورد. علاوه بر این کمکهای سازمان ملل و خیریههای بینالمللی که به این کشور وارد میشد به هیچ عنوان صرف ازبین بردن مشکلات مردم نمیشد. او در سال ۱۹۷۹ او با مادرش ازدواج کرد تا مراسمی قبیلهای که مادرش سالها پیش با شیطان پیمان بسته بود را به سرانجام برساند.
در نهایت خانوادهی سلطنتی داولیر مجبور به فرار از کشور شدند.
زمانی که سزار فایودور سوم از دنیا رفت، هیچ وارثی نداشت. درنتیجه کشور دچار هرج و مرج شد و از میان خاندان او بسیاری برای گرفتن تاج به تکاپو افتادند. در این میان ایوان چهارم که تنها ۱۶ سال داشت توانست تاج پادشاهی را از آن خود کند.
او که از مشکلات جسمی و عقلی بسیاری رنج میبرد قابل اعتماد نبود. با این حال، مادرش توانست با عنوان ملکه از قدرتش استفاده کند و مناقصات بسیاری را به انجام برساند.
برادر ناتنی ایوان، پیتر، توانست حکومت را از چنگ او در بیاورد. ایوان تا آخرین لحظات عمرش در زیارت و مراسم دینی غوطهور بود درحالی که پیتر خود را به عنوان پادشاهی بزرگ اعلام کرد و اصلاحاتی بزرگ در سراسر روسیه بوجود آورد.
امپراتوری روم باستان دوران درخشانی بود که مملو از هنرمندان، فلاسفه، مخترعین و ذهنهای خلاق و بینظیری بود که تا امروز تقدیر میشوند.
علاوه بر این، روم به خاطر حکمرانان بدنامی مانند "نرو" یا "کالیگولا" نیز شهرت خاصی پیدا کرد.
" الاگابالوس" نیز از امپراتورهای ظالم روم باستان بود که قبل از رسیدن به امپراتوری به عنوان کشیش در حال خدمت بود. خیلیها او را به عنوان فرزند نامشروع امپراتور"کاراکالا" میشناختند اما او به واسطهی انتخاب شدن توسط مجلس سنا به امپراتوری رسید تا قوانینی که آنان دیکته میکردند را اجرا کند.
او برخلاف قانون، با یکی از دختران باکره که برای خدایان حفاظت میشد ازدواج کرد. علاوه بر این، قربانی کردن انسانها برای خدایان، ساختن مجلس سنا برای بانوان اشراف و ساختن برجی برای کسانی که میخواستند خودکشی کنند از دیگر فعالیتهای او بود.
سلطان مراد پنجم فرزند سلطان احمد اول زمانی که حدود ۱۳ سال سن داشت به حکومت رسید. او توانست با رای دادگاه که توسط مادرش، سلطان کوشم، تغییر یافته بود به پادشاهی برسد و زیر سلطهی مادرش حکومت کند.
در زمان حکومت او ، با اینکه دولت عثمانی به موفقیتهای بسیاری دست پیدا کرد اما ظلم و ستمی که توسط سلطان مراد بر مردم روا میشد او را به ستمکاری مشهور کرد.
او تمام برادرانش را به قتل رساند، قهوه و تنباکو را در کشورش ممنوع کرد و کسانی که از دستوراتش سرپیچی میکردند را تحت عنوان مجرمین در ملاءعام به دار میآویخت یا سر میزد.
علاوه بر این در مورد او گفته میشود که در مراسمی که در قصرش درحال اجرا بود، گروهی از نوازندگان موسیقی ایرانی را اعدام کرد و زنانی که برای او میرقصیدند را به دریا انداخت.
ولادیسلاو سوم که به طور موقت پادشاه لهستان بود، همزمان به حکومت مجارستان نیز میپرداخت. او تمام دوران زندگیاش را تلاش کرد تا عثمانیها را از منطقه بالکان دور کند تا جایی که در جنگهای صلیبی کشته شد.
با وجود اینکه فعالیتهای وی مثبت به نظر میرسند اما او در واقع دستنشاندهای بود که تحت نفوذ اسقف کراکو که مشاور او بود، حکومت میکرد.
وی در زمانی که تنها ده سال داشت به حکومت رسید. ولادیسلاو در حالی که در ظاهر حکمران دو کشور بزرگ بود اما در واقع تنها دستورات اسقف کراکو را اجرا میکرد. در آن زمان مجارستان درگیر جنگهای داخلی بود تا زمانی که به دستور پاپ، مجارستان توانست جنگهای داخلی را به پایان برساند و وارد جنگهای صلیبی بشود. زمانی که ولادیسلاو توانست دولت عثمانی را در جنگهای صلیبی شکست دهد قراردادی بین دو دولت تنظیم شد که عثمانی قلمروهایی که فتح کردهاست را پس بدهد و دولت لهستان جنگ را پایان دهد. اما ولادیسلاو بازهم به عثمانی حمله کرد. او در این حمله شکست خورد و بدینگونه حکمرانیاش برای همیشه از بین رفت.